اسطوره های باستانی برای روح
وقتی بودجه توسعه دهندگان مستقل بزرگتر می شود، برنامه نویسان با استعدادتر می توانند جزئیات نمایشی را برای بازی های خود اضافه کنند. Acme Gamestudio منابع خود را برای ساخت یک RPG اکشن سوم شخص در دسترس با Asterigos: Curse of the Stars ترکیب کرد. این زمان و بودجه اضافی در داستان، مبارزات و جزئیات بصری بازی نشان می دهد زیرا همه چیز گسترده است. با این حال، برخی جنبهها عجله دارند، زیرا طرحهای دشمن مجدداً مورد استفاده قرار میگیرند و دهان شخصیتها در طول صحنههای داستانی تکان نمیخورد. این مسائل جزئی هستند و بازی تمام دارایی های خود را به یک ماجراجویی لذت بخش تبدیل می کند.
Asterigos: Curse of the Stars هیلدا را دنبال می کند، یکی از اعضای لژیون شمال باد از پادشاهی همسایه انباری. او به Aphes فرستاده می شود تا پدرش هارولد، فرمانده لژیون را جستجو کند تا درمانی برای نفرین آستریگوس که پادشاه آنها را گرفته بود، بیابد. بیماری افس به محض عبور از مرز آشکار می شود، زیرا کشور هزار سال است که زیر این نفرین کار می کند. این نفرین به طور مؤثری همه آفسی ها را جاودانه می کند، تا زمانی که به مصرف غبار ستاره ای از ماده ای به نام استاریت ادامه دهند. استاریت چیزی است که هر موجود زنده ای در نتیجه نفرین آستریگوس به آن تبدیل شده است. همچنین میتوان آن را از سنگ معدن استخراج کرد و توزیع کرد، اما به دلیل سیستم طبقهای که به ثروتمندان و اشراف لطف میکند، بسیاری از شهروندان برای زنده ماندن مجبورند حیوانات و حتی یکدیگر را بکشند.
Aphes دارای سه قدرت اصلی است که برای کنترل رقابت می کنند، بقایای ارتش Aphesian، راهزن بی قانون Waraxe، و فرقه Ethrus، که از هنرهای تاریک برای تبدیل شدن به موجودات استفاده می کنند. به نظر میرسد دو اردوگاه تلاش میکنند تا به آستریگوس پایان دهند: آدرانتها، که توسط مینروا رهبری میشوند و هیلدا را برای پیوستن به جنبش تازهکارشان استخدام میکنند، و Eumenides که با بقیه لژیون Northwind شریک میشود. یومنیدس مجبور می شود به لژیون بپیوندد، زیرا او کاتالیزوری برای آوردن نفرین آستریگوس به Aphes در نظر گرفته می شود. از آنجایی که Aphesians پیر نمیشوند، بیمار نمیشوند یا توانایی تولید مثل ندارند، این باعث میشود که این بازی به مطالعهای در مورد اینکه چگونه جاودانگی بر سلامت عقل افراد در محدودیتهای یک جامعه کاست شکسته تأثیر میگذارد. معرفی یک فرد ناسازگار با استعداد مانند هیلدا، راههای مختلفی را برای معرفی امید، ترس و درد فراهم میکند، زیرا آفسیانها در تصمیمگیری برای نحوه برخورد با نبرد هزار ساله خود علیه سلامت عقل شوکه شدهاند. بازیکنان ناراحتی های زیادی را تجربه می کنند، زیرا بهترین نیات هیلدا همیشه شادترین نتایج را در این دنیای تیره به همراه نمی آورد.
حتی رهبران راهزن به شکلی دلسوزی نشان میدهند زیرا شخصیتها همگی عمق زیادی در گذشته خود دارند.
پی بردن به اتفاقاتی که در هزار سال گذشته در Aphes رخ داده است، لذتی است زیرا پیشبینیهای هولوگرافیک تکههایی از داستانهای گذشته نزدیک و دور را نشان میدهند، در حالی که اسناد در همه جا پخش میشوند تا داستانهای صمیمیتری را در پشت بسیاری از ساکنان شهر توضیح دهند. به هر شخصیتی این فرصت داده می شود که از طریق قوس های عاطفی خود بگذرد، اما تعداد کمی از آنها با انگیزه های اصلی خود شگفت زده خواهند شد. این به یک بازیگر خوش ساخت کمک می کند، با هر شخصیتی که یک نقش را پر می کند و با دیگران تعاملی بسیار عمیق تر از آنچه در ابتدا انتظار می رفت دارد. سرنخ های ظریف در مورد نحوه عملکرد NPC ها بسته به انتخاب هایی که بازیکنان در طول تلاش انجام می دهند می تواند منجر به عواقب شود. این باعث میشود هیلدا ایدهآلگرا باشد، اما کامل نیست، زیرا آفاسیها مدتها با یوغی در گلوی خود زندگی کردهاند و دروغهای بیگناه، حقایق تند، یا حتی پاسخ به پرسشهای ناگفته میتواند هر کسی را از لبه خارج کند.
ماموریتهای جانبی میتوانند هیلدا را از بسیاری از مناطق Aphes بگذرانند، به عقب برگردند و در مناطق مختلف جستجو کنند، بدون اینکه بدانند کجا باید برود. ماموریتهای اصلی کمی سادهتر هستند، زیرا هر کدام در یک منطقه جدید اتفاق میافتند و بیشتر مسیرها به سمت رئیس منتهی میشوند. با اتمام هر ماموریت، Aphes بیشتر به هم متصل می شود زیرا هیلدا میانبرها را در طول ماموریت هایی که از مکان های جدید به مکان های قدیمی منتهی می شوند باز می کند. عبور از کل شهر ساعت ها طول می کشد، بنابراین در بازی بعدی هیلدا توانایی تله پورت آزادانه بین هر مجرای قفل نشده را باز می کند. لوله ها همچنین به عنوان ایست بازرسی برای زمانی که هیلدا می میرد، و همچنین مکانی برای استراحت است که در صورت استفاده باعث می شود تا همه دشمنان شکست خورده دوباره رشد کنند. Asterigos: Curse of the Stars بسیار ملایم است، زیرا وقتی هیلدا می میرد، هر پیشرفتی که قبل از مرگ ایجاد شده بود، باز می شود، با این اشکال که ده درصد از گرد و غبار ستاره ای را از دست می دهد، که هیلدا از آن به عنوان ارز استفاده می کند، و دشمنان معمولی دوباره تولید خواهند شد.
در دوردست، یک مینوتور قهرمان ما را میبیند و... یک تیر چراغ برق میسازد تا با او نبرد کند.
در حالی که هیلدا می تواند از دست دشمنان ناامید کننده فرار کند، کسب منابع و تجربه از شکست دادن آنها برای آسان تر کردن کوئست لاین بعدی بسیار سودمندتر است. هیلدا می تواند از چهار عنصر برای سوء استفاده از نقاط ضعف دشمنان دست و پا گیر و همچنین از شش سلاح مختلف برای تجهیز و یادگیری مهارت ها استفاده کند. سلاح ها دارای نقاط قوت و ضعف هستند و تشخیص اینکه از کدام ترکیب دو در یک زمان استفاده کنید، در ابتدا بسیار سرگرم کننده است. پس از آزمایش آنها و یافتن یک جفت مورد علاقه، دلیلی وجود ندارد که بعداً بین اسلحه ها مبادله کنید. نبرد با دشمنانی که الگوهای حمله متفاوتی دارند تا هیلدا طفره برود، بلاک کند یا از بین برود، تازه می ماند، زیرا تسلط بر نحوه از بین بردن هر دشمن یک دستاورد به نظر می رسد. سلاح ها یک عملکرد ثانویه دارند که مختص آن است. به عنوان مثال، کسانی که می خواهند بلاک کنند باید از سلاح ترکیبی شمشیر/سپر استفاده کنند، در حالی که هر کسی که از پاری کردن لذت می برد باید از نیزه استفاده کند. برخی از سلاحها با شلیکهای پرقدرت یا ایجاد تلهها در حمله دو برابر میشوند. به طور کلی، مبارزه مجازات است و هیلدا می میرد زیرا بازیکنان ماموریت های جدیدی را در سطح پایین برای منطقه شروع می کنند و باید با مکانیک های جدید دشمن مقابله کنند. بازی در حالی که خسته کننده است، هرگز در سختی خود احساس بی انصافی نمی کند. مرهمی برای جبران سلامتی باید پیدا یا خریداری شود، اما دشمنان حملات خود را تا جایی تلگراف می کنند که می توان همه آنها را با صبر کافی زمان بندی کرد.
ارتقاء سطح در آستریگوس: نفرین ستارگان به هیلدا یک یا دو امتیاز ویژگی میدهد تا به سه ویژگی مختلف تفویض شود. آسیب قدرت، سلامت یا مهارت و زمان بازیابی نقطه عمل، و همچنین یک امتیاز به درخت مهارت. درخت مهارت توانایی های غیرفعال و فعال هیلدا را برای استفاده با هر سلاح و به طور کلی برخی از امتیازات را باز می کند. مهارتها از نقاط اکشن استفاده میکنند، اما آسیب زیادی وارد میکنند، تا جایی که چند ضربه بزرگ میتواند هر دشمنی را به پنیر سوئیسی تبدیل کند، اگر سطح بالایی داشته باشد. مهارتها و غیرفعالها را میتوان به میل خود مجهز یا بیتجهیز کرد، بنابراین اگر تقویتی که نحوه کار رولهای جاخالی را تغییر میدهد، زمانبندی را کاهش میدهد، میتوان آنها را جایگزین کرد، که به انعطافپذیری و سفارشیسازی در نحوه بازی هیلدا اجازه میدهد.
Boss ها یکی از جاذبه های اصلی Asterigos: Curse of Stars هستند، هر ماموریت اصلی با یک نفر به پایان می رسد و چند مینی باس در طول راه وجود دارد. هر یک از آنها منظرهای است که راههای مختلفی برای استفاده از محیط و انجام حملات متعدد برای نگه داشتن بازیکنان را نشان میدهد. رسیدن به این رئیسها میتواند دشوار باشد، زیرا هیلدا اغلب توسط گروههایی از دشمنان معمولی که میتوانند بخشهای بزرگی از سلامتی او را از بین ببرند، درگیر میشود. خوشبختانه، باس ها این فضیلت را دارند که در انتهای سیاه چال قرار بگیرند، که بازیکنان می توانند برای آن آماده شوند. اکتشاف همیشه با ارزش است و منجر به جستجو در هر گوشه و کنار و شکست بسیاری از دشمنان می شود. دویدن در اطراف نیز از سر ناچاری انجام میشود، زیرا ماموریتها، کلیدها و آیتمهای پیشرفت مهم میتوانند در مکانهای مبهم قرار داشته باشند که منجر به عقبگردی زیادی شود. بیشتر عقبنشینیهای ناامیدکننده به ماموریتهای جانبی منتقل میشوند، زیرا اهداف اصلی همه در منطقه جدیدی هستند که قفل آن باز شده است. به خاطر سپردن اهمیت دارد زیرا هیچ نقشه ای در بازی وجود ندارد، به این معنی که از ترس فراموشی نحوه اتصال هر منطقه به یکدیگر، ماموریت های جانبی باید فوراً انجام شوند.
گاهی اوقات باس ها به شکل تمساح هایی با اندازه غیرعادی به سمت بازیکنان می آیند.
Asterigos: Curse of Stars یک بازی زیبا است که مکانها و طرحهای هیولایی زیادی را به نمایش میگذارد که با هم ترکیب میشوند تا این دنیای آشنا و در عین حال متمایز را تبدیل کنند. این طرحها دوباره مورد استفاده قرار میگیرند، و مکانها فقط تاریک و پیشبینی هستند. طراحی شخصیت ها همه ساده است و اعضای هر جناح لباس های مشابهی می پوشند. این امر شخصیت پردازی هر فرد را مهم می کند زیرا صداپیشگی و داستان های پس زمینه به هر شخصیت کمک می کند تا در جایگاه خود در جهان قرار بگیرد. این شخصیتپردازیهای صوتی عالی به دلیل فقدان انیمیشن چهره مانع میشود، زیرا شخصیتها تنها با یک چرخش سر جهتدار صحبت میکنند تا زمانی که فرد در حال صحبت با کسی است، صحبت میکند. موسیقی پسزمینه کمی آزاردهنده است تا بازیکنان را روی پای خود نگه دارد، و به خوبی با طراحی صدا ترکیب میشود تا در صورت عدم توجه بازیکنان به جایی که هستند، لحظاتی پرشور ایجاد کند. آهنگهای موسیقی را میتوان جمعآوری کرد و آثار هنری ارائه کرد که همراهی ارکستر دارند و با اشعاری ترکیب میشوند که انگار به یک صحنه اپرا تعلق دارند که در جای دیگری از بازی یافت نمیشود.
توسعه دهندگان یک بازی بی رحمانه و تنبیهی بقا را انتخاب می کنند و به یک سفر حماسی می پردازند. هیلدا به یک قربانی ضرب و شتم یک سیستم جنگی وحشیانه تبدیل نخواهد شد، بلکه تبدیل به یک شخصیت قهرمان می شود که امید به سرزمینی تیره و تار و مردمانش می آورد، با داستان های شخصی که پایان های گوناگونی برای آفسی ها در این دنیای کاملاً سالم دارد. . یک سیستم جنگی قوی که بازیکنان را خیلی سخت تنبیه نمی کند، Asterigos: Curse of the Stars را با طراوت و نزدیک شدن می کند. تسطیح بیش از حد می تواند کارفرمایان را آسان کند، و مکان هایی برای آیتم های جستجو می تواند مبهم باشد، اما بازی هرگز ناعادلانه یا نامتعادل به نظر نمی رسد و Aphes را تبدیل به دنیایی می کند که ارزش کاوش برای ماجراجویی غنی را داشته باشد.