مارکوس ابتدا مهارتهای خود را به عنوان یک هکر کاربلد اثبات میکند تا بلیت ورود به گروه DedSec را به دست آورد. این گروه زیرزمینی در سراسر شهر آوازهاش به گوش مردم رسیده و دنبالکنندههای آنان با پوسترها و گرافیتیها حمایت خود را نشان میدهند. سران اصلی این گروه پنج نفر هستند که هر کدام وظیفهی مشخصی دارند و مارکوس هم به عنوان سرباز پیاده شخصاً سراغ شرکتها و مدیران رده بالا میرود. شخصیتهای بازی صرفاً تیپهایی هستند که نوجوانان امروزی از «هکرها» انتظار دارند. لباسهای عجیب و غریب، خالکوبی، حرفهای گیکی و ارجاعات به فیلمهای علمی تخیلی و شاید واضحتر از همه اتاقی زیرزمینی که پر از لوگوهای دد سک و ابزار و وسایل گوناگون است. انتظار یک شخصیتپردازی قوی را نداشته باشید، این چند نفر فقط به این دلیل هستند که بازی داستانی مشخص داشته باشد و قرار نیست با آنها همذاتپنداری کنید. البته آنها انصافاً کارشان را خوب انجام میدهند و اگر سخت نگیرید، میتوانید با آنها کنار بیایید.
مراحل داستانی بازی تقریباً ساختار مشابهی دارند: ساختمان یا منطقهای محافظت شده که باید دستگاهی را هک کنید و اطلاعاتی به دست بیاورید. اما این ساختار مشابه باعث نشده هیچگاه احساس خستگی کنید و کاری تکراری انجام دهید، چرا که درخت ارتقای مارکوس شاخ و برگ زیادی دارد و در هر مرحله ابزار و گجتهای بیشتری از مرحلهی قبل در اختیار دارید. پهپاد و ماشین کنترلی، دوربینهای مدار بسته، جعبههای تقسیم، گوشیهای موبایل و در کل همهی وسایل الکتریکی، اسلحههای مارکوس در مراحل هستند و میتوانید بدون شلیک یک گلوله مأموریت را به هدف برسانید. در این روش اما باید حوصلهی بیشتری داشته باشید و منطقه را به خوبی بازرسی کنید، نقاط کور را تشخیص دهید و رفتار مأمورها را بررسی کنید. برخی مراحل واچ داگز ۲ اصلاً ساده نیستند و حتی با کمک مسلسل و شاتگان نیز باید فکرشده عمل کنید. روش پر سر و صدا چندان چنگی به دل نمیزند چرا که گانپلی بازی، آن ظرافت و نرمی حالت مخفیکاری را ندارد و به نظر میرسد سازندگان وقت زیادی برای آن نگذاشتند.