داستان بازی از پرواز نیروهای گوست به فرماندهی آنتونی نومد پریمن بر فراز جزیزهی آئورا آغاز میشود. جزیرهای که بهلطف دانشمندان و تکنولوژی Skell قرار بود تا پیشرفتی قابلتوجه را در علم رقم بزند و باعث ایجاد صلح شود. اما پرواز آرام شبانگاهی بر فراز جزیره با حملهای ناگهانی همراه میشود و همین هم سقوط بالگردها را در اقصی نقاط جزیره به همراه دارد. حال شما باید در نقش نومد وارد جزیره شوید و درکنار کشف راز حمله ناگهانی به نیروهای خود، از دلایل ایزوله شدن آئورا مطلع شوید. مانند گذشته شخصیسازی چهرهی شخصیت اصلی داستان با محدودیتهایی همراه است، اما یوبیسافت توانسته با گنجاندن انواع و اقسام لباسها و رنگها، تنوع زیادی را به محتوای شخصیسازی بازی بدهد. داستان گوست ریکان بریک پوینت سعی دارد تا موانعی را گوشزد کند که با پیشرفت علم میتواند بر سر جهان بیاید، اما در مسیر بازگو کردن این مهم نمیتواند روایت ریشهدار را با دیالوگهایی ماندگار همراه کند. آنتاگونیست اصلی بازی لوتننت کولونلی بانام والکر است. والکر در حقیقت یک کهنهسرباز از نیروهای ویژه گوست ایالات متحده است که پیش از این در خاورمیانه به همراه نومد خدمت کرده بود و در نتیجه فردی زبده در عملیاتهای نظامی محسوب میشود. متاسفانه برخلاف ال سوئنو در گوست ریکان وایدلندز، والکر به هیچ عنوان از شخصیتپردازی و انیمیشنسازی لازم برای داشتن یک وجهه آنتاگونیستی برخوردار نیست. در نتیجه در بازی با وجود مرور خاطرات نومد از وقایع گذشته نمیتوانیم آنطور که باید و شاید، با ضدقهرمان داستان ارتباط برقرار کنیم. این دقیقا برخلاف آنچیزی است که پیش از این در وایدلندز شاهد آن بودیم. در آن بازی تک تک شخصیتها پیشینهای قابل لمس داشتند و بهویژه در زمان میانپردهها یوبیسافت توانسته بود تا حداقل ذهن بازیکن را با برخی دغدغههای ال سوئنو درگیر کند. گوست ریکان بریک پوینت در ارائه تمام بخشهای داستانی ضعیف عمل میکند. بازی دارای انبوهی از دیالوگهای کوتاه است که اجباری برای تماشای آنها ندارید، بااینحال مجبور هستید تا حداقل برای متوجه شدن داستان بازی یک بار به آنها گوش دهید.