اگر شما هم مثل ما باشید، احتمالا با دیدن بازی جدید «شاهزاده پارسی» در سامر گیم فست، هیجانزده شدهاید، اما حتما سوالهای زیادی هم برایتان پیش آمده است. این شخصیت جدید چه کسی است؟ پرنس کجاست؟ چرا بازی دوبعدی است؟ چه بلایی سر پرنس آو پرشیا ریمیک آمده است؟ به همین خاطر گفتیم که پرونده یکی از بزرگترین مجموعه بازیهایی که به طور خاص به تاریخ ایران و سرزمین پارس گره خورده است را باز کنیم و ببینیم الان در چه جایگاهی قرار دارد. پس در ادامه با ما همراه باشید.
وقتی اسم پرنس آو پرشیا به زبان میآید، خیلیها این بازی رو با سهگانه یوبیسافت میشناسن که انصافا بازیهای خیلی خوبی بودند. یک سری اکشن ادونچر خوشساخت و اصولی که اوایل دهه ۲۰۰۰ منتشر شدند. اما چیزی که خیلیها نمیدانند، این است که پرنس آو پرشیای واقعی، در اصل همان چیزی است که بازی جدید این مجموعه که در سامر گیم فست معرفی شد، یا Lost Crown دوباره به آن بازگشته است.
پرنس آو پرشیا سال ۱۹۸۹ یعنی سالها قبل از ساخت سهگانه یوبیسافت خلق شد. خالق بازی یا «جردن مکنر»، الان سالهاست که دیگر بازی نمیسازد اما یک بازیساز و نویسنده آمریکایی با عشق و علاقه زیاد به تاریخ ایران باستان بود. در اواخر دهه ۸۰ میلادی، زمانی که پیسی گیمینگ هنوز شکل واقعی خود را پیدا نکرده بود، مکنر اولین بازی پرنس آو پرشیا را ساخت. این بازی که برای سیستم Apple II ساخته شده بود، امروز به عنوان اولین بازی پلتفرمر سینمایی شناخته میشود. یعنی در کنار بازیهای پلتفرمری مثل ماریو و دانکی کانگ، مکنر موفق شده بود یک بازی برای کامپیوتر بسازه که نه تنها پلتفرمر بود، بلکه در کنارش به طور جدی قصه هم تعریف میکرد.
جردن مکنر برای نوشتن بازی پرنس آو پرشیا، الهام زیادی از داستان علاالدین گرفته بود. اینجا به جای غول چراغ جادو، ما یک وزیر خبیث به اسم «جعفر» داشتیم که میخواست قدرت پادشاه را برای خودش به دست آورد و پرنس قصهی ما باید جلوی او را میگرفت. در این بین، انگیزهی اصلی پرنس اما، دختر پادشاه بود. هدف اصلی بازی هم این بود که خودتان را از سیاهچال نجات داده و به معشوقهتان برسانید. تمام اتفاقات این پروسه در ۶۰ دقیقه اتفاق میافتاد و از پرنس آو پرشیا یک پلتفرمر کلاسیک میساخت. برای این که بخواهید ببینید که پرنس آو پرشیا اول چقدر کانسپت متفاوتی داشته، فقط کافیست تا این پوستر را از آن ببینید.
فروش اولین بازی پرنس آو پرشیا طوری نبود که جردن مکنر را خیلی سریع به یه آدم مشهور یا پولدار تبدیل کند. پرنس آو پرشیا در سال اولش فقط 7000 نسخه فروخت و در چند سال آینده هم برای خیلی از پلتفرمهای دیگه و حتی کنسولهای دستی مثل گیم بوی عرضه شد. جردن مکنر چند سال بعد یک دنباله هم برای پرنس آو پرشیا ساخت و به اسم Prince of Persia 2: Shadow عرضه کرد که همچنان به محبوبیت بعد نرسید.
جایی که پرنس آو پرشیا به یه فرنچایز میلیون دلاری پولساز تبدیل شد، همکاری مکنر با یوبیسافت بود. یوبیسافتی که در مورد آن صحبت میکنیم، اینجا هنوز شکل امروزی خودش را نگرفته و محبوبترین بازیهای آن عناوین تام کلنسی و اسپلینتر سل بودند. در این بین، یک ریبوت از شاهزاده پارسی به نام Sands of Time عرضه شد. ریبوتی که حالا به جای یک پلتفرمر دوبعدی، یک اکشن ادونچر سه بعدی خطی بود که به شما اجازه میداد با زمان بازی کنید. ایدهای که سالها از زمان خودش جلوتر بود و باعث شد تا از نظر فنی، خیلیها بازی را تحسین کنند. بازیهای بزرگی مثل Braid یا حتی Life is Strange بعدا از ایده بازی با زمان این عنوان الهامات زیادی گرفتند.
اولین پرنس آو پرشیا یوبیسافت سال ۲۰۰۳ عرضه شد و موفق شد تا ۱۴ میلیون نسخه بفروشد. این آمار و ارقام کافی بود تا یوبیسافت چراغ سبز یک سهگانه را بدهد و نسخههای بعدی حتی با خشونت و داستانهای تاریکتری عرضه شوند. قسمت دوم یا Warrior Within به اندازه قسمت اول فروش نداشت اما به خاطر نوآوریهایی مثل استفاده از دو سلاح به صورت همزمان، تحسین شد. قسمت سوم یا The Two Thrones گرافیک را حتی بهتر از دو بازی قبلی کرده بود و برای عنوانی که در دورهی PS2 عرضه میشد، عنوان واقعگرایانهای محسوب میشد. بازیای که دو پروتاگونیست داشت و به بازیکن اجازه میداد تا هر دو ساید شخصیت پرنس را بازی کند.
پرنس آو پرشیا در سالهای بعد دچار تحولات مختلفی شد. در سال ۲۰۰۸ یوبیسافت سعی کرد با یک نسخه جدید مجموعه را ریبوت کنه ولی موفق نشد. نه تنها فروش این نسخه خوب نبود، بلکه گرافیک سلشیدی بازی و البته فاصله گرفتن حال و هوای آن با نسخههای قدیمی، باعث شد تا طرفدارها خیلی جذب آن نشوند. مشکل اصلی این ریبوت، ساده گرفتن به بازیکنها و البته پرنسِ جدیدی بود که بازیکنها با خودش یا شخصیتهای دیگر آنقدر ارتباط نگرفتند. با این حال ما با بازی خوشساختی طرف بودیم که مشکلات ریز و درشت و تفاوت با ریشهها، جلوی تبدیل شدن آن به یک عنوان بینقص را میگرفت.
در ادامه، یوبیسافت فهمید که باید به قدرت نوستالژی خود پناه ببرد. این باعث شد تا شانس خود را برای برگشتن به حال و هوای سهگانه قدیمی امتحان کند. سال ۲۰۱۰ و بازی Forgotten Sands، همین تاثیر را روی مجموعه داشت. این بازی نقش یک پیشدرآمد برای Warrior Within بود و از نظر گرافیکی هم یک بازی نسل هفتی شده بود. پرنس حالا میتوانست از المانهای مختلف طبیعت مثل آب، آتش و باد هم استفاده کند اما نتیجه؟ بازی آنقدر موفق نبود. از نظر تجاری، Sands of Time آنقدر کم فروخت که باعث شد تا یوبیسافت تا بیش از یک دهه هیچ پرنس آو پرشیای جدیدی عرضه نکند و در بین منتقدان هم ضعف نوآوری و ساده بودن سیستم مبارزات، باعث شد تا به این بازی خرده گرفته شود. جدا از این که فرمول نوآورانهی پرنس آو پرشیاهای کلاسیک روی یه بازی مدرنتر جواب نمیداد، حالا یوبیسافت در سال ۲۰۱۰ مجموعهای به شدت محبوبتر برای خودش دست و پا کرده بود؛ اساسینز کرید!
اساسینز کریدی که سال ۲۰۰۵ با اسم رمز پرنس آو پرشیا: اساسین شروع شده بود، حالا یک رقیب جدی و پرفروش برای فرنچایز قدیمی یوبیسافت بود. فروش نه چندان خوب دو نسخه آخر پرنس آو پرشیا، به نوعی پرونده این مجموعه را برای بقیه نسل هفتم و کل نسل هشتم کنسولها بست. یکی از قدیمیترین آیپیهای تاریخ که باعث شکلگیری پلتفرمرهای امروزی و حتی بازیهایی مثل اساسینز کرید شده بود، حالا به دست فراموشی سپرده میشد.
در بازهای پرنس آو پرشیا هنوز آنقدر محبوب بود که حتی یکی از اولین فیلمهای ویدیوگیمی بر اساس آن شکل گرفت و با بازی جیک جیلنهال روی پرده رفت. این در حالی است که فرنچایزهای خیلی بزرگتر مثل نید فور اسپید، وارکرفت یا حتی سوپر ماریو تا سالها بعد از آن هنوز فیلم خودشان را نداشتند اما پرنس آو پرشیا یکی از اولین اقتباسهای نیمه موفق ویدیوگیمی بود.
کار پرنس آو پرشیا اما ظاهرا تمام نشده است؛ حداقل الان و در این چند هفته اخیر این را میدانیم که پرنس آو پرشیا قرار است برگردد. آخرین خبری که به طور رسمی از این مجموعه داشتیم این بود که نسخه Sands of Time ریمیک یا بازسازی میشود. این ریمیک تا همین چند ماه پیش در شعبه هند یوبیسافت در حال ساخت بود، اما حالا به شعبه مونتریال منتقل شده و ظاهرا از اول ساخته میشود. در حالی که به کیفیت آن پروژه، خیلی امیدی نداریم، اما یک بازی جدید هم معرفی شده است.
بازی The Lost Crown، جدیدترین بازی پرنس آو پرشیا در ۱۳ سال اخیر است. ظاهرا پرنس قصهی ما در این بازی گروگان گرفته شده و گروهی از مبارزها به اسم Immortals یا همون گارد جاویدان، به ماموریت نجات او اعزام میشوند. اما اگر پرنس گروگان گرفته شده، پس ما با چه کسی بازی میکنیم؟ این بازی یک پروتاگونیست جدید به نام ساراگون دارد. شخصیتی که از همین حالا به خاطر رنگ پوستش و البته مدل موهایی که دارد دچار بحثهای زیادی شده. بحث در مورد این موضوع شاید سلیقهای باشد اما به طور کلی، یوبیسافت میگوید که برای ساخت این بازی بیشتر از دنیای اساطیری سرزمین پارس استفاده کرده. سرزمینی که خیلی مهم است در نظر بگیریم که لزوما فقط شامل ایرانِ امروزی نمیشود و قدمتش آن به هزاران سال قبل برمیگردد؛ زمانی که سرزمین پارس، مناطق مهمی از خاورمیانه را هم شامل میشد.
اما جدا از این، گیمپلی این بازی به شدت سرگرمکننده و خوشساخت به نظر میآید. بازی یک اکشن پلتفرمر کلاسیک است که روی دوربین 2.5 بعدی سوار شده است. توی بازی با دشمنهای مختلفی روبرو میشوید و حتی باسفایتهای بزرگی روبرویتان قرار میگیرند. پرنس آو پرشیای جدید به جای این که بخواهد سهگانه یوبیسافت رو دوباره تکرار کند، به ریشههای این مجموعه و اولین بازیهای جردن مکنر بازگشته است. شاید به خاطر همین است که خود مکنر در یک بلاگ پست، نظر خودش در مورد این بازی را مثبت اعلام کرده و خیلی از آن خوشش اومده.
اما نظر شما چیست؟ به نظرتان با این بازی و ریمیک پرنس آو پرشیا، میتوانیم امیدوار باشیم که این مجموعه دوستداشتنی دوباره به روزهای اوج خودش برگردد؟ حتما نظرتان را با ما در میان بگذارید.